جزوه درسی متون حقوقی 1 کتاب لگال تکس
درس شانزده Lesson Sixteen
بررسي كلمه
1. پذيرش، قبول (acceptance): عمل پذيرش؛ موافقت با شروط ايجاب
الف. اظهاراتي كه توسط طرف ايجاب دال بر رضايت به يك ايجاب بعمل ميآيد، قبول نام دارد.
ب. قبول بايد راجع به همان شروط ايجاب باشد.
ج. قبول يك ايجاب براي انعقاد قرارداد بايد هنگامي صورت گيرد كه ايجاب همچنان داراي قوت است.
2. توافق (arrangement): موافقت؛ توافق يا سازگاري
الف. ما نميتوانيم در خصوص قيمت به توافق برسيم.
ب. {اصل} آزادي قرارداد بيان ميدارد كه طرفين ميتوانند هر توافقي را كه تمايل دارند بعمل آورند.
ج. طرفين يك قرارداد ميتوانند توافقات خود را تعيين نمايند.
بقیه در ادامه مطلب
درس شانزده Lesson Sixteen
بررسي كلمه
1. پذيرش، قبول (acceptance): عمل پذيرش؛ موافقت با شروط ايجاب
الف. اظهاراتي كه توسط طرف ايجاب دال بر رضايت به يك ايجاب بعمل ميآيد، قبول نام دارد.
ب. قبول بايد راجع به همان شروط ايجاب باشد.
ج. قبول يك ايجاب براي انعقاد قرارداد بايد هنگامي صورت گيرد كه ايجاب همچنان داراي قوت است.
2. توافق (arrangement): موافقت؛ توافق يا سازگاري
الف. ما نميتوانيم در خصوص قيمت به توافق برسيم.
ب. {اصل} آزادي قرارداد بيان ميدارد كه طرفين ميتوانند هر توافقي را كه تمايل دارند بعمل آورند.
ج. طرفين يك قرارداد ميتوانند توافقات خود را تعيين نمايند.
3. معامله (bargain): معامله؛ قرارداد؛ داد و ستد
الف. معامله، توافقي است بين طرفين كه مشخص ميسازد هر طرف در داد و ستد ميان خود چه چيز ميدهد و چه دريافت ميكند.
ب. ما از شما انتظار داريم به تعهدات خود در معامله عمل كنيد.
ج. وقتي معاملهاي محقق شد، بايد به آن عمل شود.
4. تعهد (commitment): چيزي كه شخص قول به انجام آن ميدهد؛ قول و قرار؛ تعهد
الف. وقتي به لحاظ قانوني قراردادي وجود نداشته باشد، هيچ تعهد حقوقي الزامآوري بر طرفين قرار ندارد.
ب. او يك تعهد قراردادي الزامآور بعمل آورده است.
ج. رييس جمهور تعهد كرده است كه آزادي را تامين و به بالاترين سطح خود برساند.
5. غرامت (compensation): مبلغي پول كه براي جبران پرداخت ميشود؛ چيزي كه جبران ميكند
الف. او نتوانست هيچ غرامتي بگيرد زيرا بيمهنامهاش منقضي شده بود.
ب. شما در مورد ادعاي غرامت خود، نياز به مشاورهي حقوقي داريد.
ج. او به شيوهي غرامت در قبال خسارات ببار آمده در اثر تصادف اتومبيل، 5000 دلار دريافت كرد.
6. ايجاب (offer): تعهدي كه به وقتي پذيرفته شد، تشكيل قرارداد دهد.
الف. ايجاب بايد از دعوت براي تشكيل ايجاب، فرق داده شود.
ب. قرارداد، با پذيرش ايجاب منعقد خواهد شد.
ج. ايجاب زماني كه به موجَب ابلاغ شود، معتبر ميگردد.
7. ايفا كردن، اجرا كردن (perform): چيزي را انجام دادن يا به انجام رساندن؛ ايفا كردن
الف. اگر فروشنده از ايفاي هر يك از تعهداتش بموجب قرارداد امتناع ورزد، خريدار ميتواند ادعاي خسارت نمايد.
ب. يكي از تعهدات طرفين ايفاي تعهداتشان بطور دقيق ميباشد.
ج. موجَب ممكن است از طريق انجام يك عمل، قبول ايجاب را بيان كند.
8. تعهد، قول (promise): قول داده شده براي انجام يا عدم انجام كاري؛ تعهد
الف. به زبان ساده، قرارداد تعهدي است كه توسط قانون قابل اجرا ميباشد.
ب. ميثاق سندي كتبي است مشتمل بر تعهد بر انجام عملي به شيوهي خاص كه امضا و مهر شده باشد.
ج. او به وعدههاي انتخاباتي خود عمل نكرد.
9. اصلاح كردن، تصحيح كردن (rectify): چيز را تصحيح يا درست كردن
الف. اين اشتباه بلافاصله بايد اصلاح شود.
ب. دادگاه ميتواند قراردادي را كه با اشتباه انعقاد يافته، اصلاح كند.
ج. روزها طول ميكشد تا خسارت به بار آمده برطرف شود.
10. تقبل كردن، تعهد كردن (undertake): توافق يا تعهد بر انجام كاري؛ پذيرفتن يك تعهد
الف. فروشنده تعهد مينمايد كالا را تا روز جمعه تسليم نمايد.
ب. او تعهد مينمايد تا پايان هفته ثمن را بپردازد.
ج. همهي دولتها احترام به حقوق بشر را متقبل نميشوند.
قرارداد چيست؟ What is a Contract?
قرارداد يك توافق الزامآور حقوقي است. معمولا قرارداد تبادل تعهد جهت انجام عملي به شيوهي خاص ميباشد براي تهيهي يك كالاي مشخص يا پرداخت مبلغ ميعني پول. بعنوان مثال، يك قرارداد است اگر شخصي در قبال چند ساعت كار، توافق به پرداخت مبلغ ميعني به ديگري نمايد. هر يك از طرفين قرارداد ملزم به اجراي سهم خود از معامله بوده و طرفي كه از انجام آن امتناع ورزد، ناقض قرارداد شمرده شده و ميتوان او را ملزم به اصلاح نقض يا پرداخت غرامت در قبال خسارت ببارآمده كرد.
قرارداد زماني انعقاد مييابد كه بين طرفين بر تقبل تعهدات معيني توافق باشد و توافق تنها زماني وجود دارد كه يك ايجاب قطعي از جانب يك نفر مبني بر انجام يك كار معين و پذيرش بيقيد و شرط ايجاب مزبور از جانب طرف ديگر وجود داشته باشد. قرارداد همان لحظهاي كه ايجاب مورد پذيرش قرار ميگيرد محقق شده و هر تلاشي براي تغيير يا تعديل يك ايجاب از وقتي كه مورد پذيرش قرار گرفته باشد، راه به جايي نخواهد برد.
ايجاب در صورتي بوجود ميآيد كه پيشنهادي وجود داشته باشد دال بر اينكه ايجاب كننده آمادگي پذيرش و تعهد بلافصل اجراي شروط پيشنهاد مزبور را دارد. قبول زماني محقق ميشود كه پيشنهاد گيرنده يا بدون قيد و شرط در ازاي شروط مندرج در پيشنهاد، تعهد كند انجام آنچه لازم است انجام ميدهد؛ و يا اقدام خاصي انجام دهد كه فينفسه دال بر پذيرش ايجاب باشد.
تمرينهاي درك مطلب
الف. پاسخ سوالات زير را بنويسيد.
1. نقض قرارداد چيست؟
Breach of contract is failing to do one's part of a legally binding bargain.
2. قرارداد، دقيقا، چيست؟
Contract exactly is a legally binding agreement.
3. چه هنگام گفته ميشود قرارداد منعقد شده است؟
A contract is formed when there is an agreement between the parties to undertake certain obligations.
4. ايجاب را چه چيز تشكل ميدهد و قبول چيست؟
An offer exist if there is a proposal that indicates that the person who made is ready to accept an immediate commitment to carry out the terms of the proposal; and acceptance occurs when the person to whom the proposal is made either unconditionally promises to do what is required in return for the terms of the proposal or performs the specified action, which in itself indicates acceptance of the offer.
ب. جاهاي خالي را با كلمات زير پر كنيد.
Arrangements (2) undertake (6) promise (1) rectify (4)
Compensation (5) bargain (3) performed (10) offer (7)
Commitment (9) acceptance (8)
1. «سفته» سندي امضا شده ميباشد مشتمل بر قول كتبي مبني بر تقبل پرداخت مبلغي پول در موعد معين يا تا موعد معين.
2. حقوق قرارداد براي پرداختن به اجراي توافقات خصوصي تنظيم شده است.
3. تجار در انجام و تشكيل معاملهاي كه به حالشان مساعدتر باشد، آزاد هستند.
4. دادگاه با صدور حكمي خواندگان را ملزم به جبران خسارات ناشي از تاسيساتشان كرد.
5. غرامت،اجرتي است كه با دستور دادگاه توسط يك فرد به فرد ديگري كه بواسطهي فعل يا ترك فعل فرد اول، متحمل ضرر يا آسيب شده است الزم به پرداخت آن شده است.
6. طرفين تعهد مينمايند كليهي اختلافات مطرح شده فيمابين خود در خصوص قرارداد را به داوري ارجاع دهند.
7. ايجاب، نشان تمايل به انجام يا عدم انجام كاري است كه با قبول، قابل تبديل به يك قراداد حقوقي الزامآور ميباشد.
8. پيشنهاد براي انعقاد يك قرارداد، اگر به اندازهي كافي مسلم باشد و دال بر قصد ايجابكننده به التزام در صورت قبول باشد، تشكيل ايجاب ميدهد.
9. شخص از تعهد قراردادي خود مبري ميشود اگر امتناع از ايفاي تعهد به سبب مانعي خارج از كنترل وي باشد.
10. او تاكنون تعهدات قراردادي خويش را ايفا نكرده است.
درس هفده Lesson Seventeen
بررسي كلمه
1. توافق، رضايت (assent): توافق؛ تاييد؛ رضايت؛ موافقت كردن
الف. لايحهي جديدي كه توسط پارلمان تصويب شد، به تاييد پادشاهي رسيده است.
ب. اظهاراتي كه توسط موجَب دال بر رضايت به ايجاب بعمل ميآيد، قبول نام دارد.
ج. قبول يك ايجاب در لحظهاي كه علامت رضايت به ايجابكننده ميرسد، لازمالاجرا ميگردد.
2. خريدن (buy): مالكيت چيزي را بدست آوردن با پرداخت پول در ازاي آن.
الف. او بايد يك ماشين جديد بخرد.
ب. ما ميخواستيم خانهي بزرگتري بخريم اما قيمتها خيلي بالا بود.
ج. دانشجويان ملزم ميشوند كتابهاي خاصي بخرند.
3. رضايت دادن، توافق كردن، اجازه دادن (consent): توافق كردن يا اجازه دادن؛ توافق؛ اجازه؛ تمايل؛ رضايت
الف. سكوت نبايد هميشه بعنوان رضايت تفسير شود.
ب. من فرض ميكنم كه سكوت شما دال بر رضايت است.
ج. قرارداد را با توافق دوجانبه ميتوان فسخ كرد.
4. عوض (consideration): وجه پرداختي يا منفعتي كه بموجب يك قرارداد تسليم يا دريافت ميشود.
الف. بدون عوض، يك توافق نميتواند الزامآور باشد.
ب. اگر يك طرف حقي يا منفعتي اعطا ميكند، {در حقيقت} عوض اعطا ميكند.
ج. اگر يك طرف مسئوليت را تقبل ميكند، {در حقيقت} عوض اعطا ميكند.
5. قابل اجرا (enforceable): قابل اجرا؛ مربوط به قانون، ادعا، قرارداد و… كه قابل اجرا باشد؛ موثر
الف. چنين قانون مطلقي، به آساني قابل اجرا نميباشد.
ب. تعهد به مذاكرهي با حسن نيت، ميتواند قابل اجرا باشد.
ج. براي احراز قابل اجرا بودن يك تعهد، شخص بايد نگاه كند ببيند طرف ديگر در ازاي آن چه انجام داده است.
6. منعقد كردن (enter into): طرف يك قرارداد شدن؛ منعقد ساختن يك قرارداد؛ درگير چيزي شدن
الف. شما نبايد قراردادي را منعقد كنيد تا زماني كه مفاد آن را به دقت مطالعه كرده باشيد.
ب. طرفين در انعقاد قرارداد و تعيين محتواي آن آزادند.
ج. قراردادي كه بطور قانوني انعقاد يافته است، بر طرفين الزامآور ميباشد.
7. فروختن (sell): رها كردن مال در قبال يك شيء داراي ارزش
الف. توليدكننده توافق كرد كه محصولات را به قيمت معين بفروشد.
ب. من مجبورم ماشينم را بفروشم تا يك كامپيوتر بخرم.
ج. مصرفكنندگان بايد در مقابل كالاها و خدمات نامرغوب و شيوههاي ناعادلانهي فروش حمايت شوند.
8. معامله، توافق (transaction): يك توافق؛ يك پيمان؛ حل و فصل يك اختلاف با توافق طرفيني
الف. ماليات جديدي بر معاملات كشاورزي وضع ميشود.
ب. اغلب طرفين يك مبايعهنامه تمام شروط معامله را تعيين نميكنند.
ج. وقتي طرفين {درخصوص} معاملهاي مذاكره ميكنند، آنها معمولا بر شروط مهم مثل قيمت و كميت تاكيد ميورزند.
9. يكپارچگي (uniformity): وضعيت يك شكل بودن يا هم صفت بودن؛ تشابه ظاهر يا حالات
الف. تجار اغلب براي نيل به يكپارچگي در معاملاتشان از قراردادهاي با شكل استاندارد استفاده ميكنند.
ب. بسياري حقوقدانان نياز به يكسانسازي قوانين راجع به بيع بينالمللي كالا را قبول دارند.
ج. وحدت قصد طرفين در حقوق قرارداد ضروري است.
10. معتبر، قانوني (valid): موثر به لحاظ قانوني؛ الزمآور از لحاظ قانون؛ قابل اجرا
الف. يك عمل براي اينكه قانوني باشد بايد شرايط خاصي را رعايت كرده باشد.
ب. هر قاعدهي حقوقي كه مشترك بين تمام ملل است، اساسا بايد معتبر و عادلانه باشد.
ج. در فرانسه، جشنهاي ازدواجي كه نزد مقامات غيرمذهبي برگزار شدهاند، فقط بايد از لحاظ قانوني معتبر باشند.
عناصر اساسي قرارداد Essential Elements of a Contract
قبل از اينكه يك توافق، قرارداد ناميده شود بايد دو مشخصه داشته باشد: (1) قصد انعقاد يك توافقنامهي حقوقي الزامآور و (2) عوض.
براي اينكه يك قرارداد حقوقي قابل اجرا وجود داشته باشد طرفين بايد قصد انعقاد يك قرارداد حقوقي الزامآور داشته باشند. قصد مزبور به ندرت تصريح ميشود، ولي معمولا از اوضاع و احوال پيراموني توافق استنباط ميگردد. در معاملات تجاري معمولي (مثل خريد و فروش كالا) قصد مزبور، بديهي است. از سوي ديگر، توافقات ميان دوستان يا اعضاي يك خانواده معمولا به قصد الزام حقوقي نميباشند مگر توافق مزبور از نوع تجاري باشد، مثلا فروش يك خودرو به يك دوست يا يك آشنا.
رضايت طرفين كه به لحاظ قانوني قابليت الزامكننده داشته باشد، براي معتبر بودن يك قرارداد ضروري است. در حقوق قرارداد، واژهي «رضايت» متضمن دو مفهوم است. براساس يك مفهوم، «رضايت» به معناي موافقت طرف قرارداد با قيد و شرطهاي قرارداد پيشنهادي به قصد ايجاد آثار حقوقي است. براساس مفهوم ديگر، «رضايت» به معناي تطابق ارادهي طرفين بر قرارداد پيشنهادي، اتحاد قصد آنها، يا تطابق افكار آنها ميباشد. در واقع، «رضايت دادن» به معناي خواستِ همان تمايلي كه ديگري اراده كرده و از ما ميخواهد آنرا اراده كنيم.
تمرينهاي درك مطلب
الف: پاسخ سوالهاي زير را بنويسيد.
1. اگر قصد به ندرت بيان ميشود، چگونه قابل اثبات است؟
It is usually inferred from the circumstances surrounding the agreement.
2. چه چيز قرارداد را معتبر ميسازد؟
The consent of parties legally capable of contracting is needed for a valid contract.
3. وقتي طرف قرارداد با قيدها و شروط قرارداد موافقت ميكند، از چه اصطلاحي استفاده ميشود؟
The given term is called "consent".
4. چگونه توافق دو طرف قرارداد قابل توصيف است؟
It is not legally binding unless it is one of a commercial type, for example, selling a car.
ب: جاهاي خالي را با كلمات زير پر كنيد.
Consideration (2) enter into (1) consent (8) buying (5)
Transactions (4) assents (10) selling (7) valid (6)
Enforceable (3) uniformity (9)
1. اين سوء نيت طرف قرارداد است كه وارد مذاكرات شده يا مذاكرات را ادامه دهد در حاليكه قصد رسيدن به توافق ندارد.
2. عدم وجود عوض، دليلي است براي اينكه بگوييم تعهد از سوي دادگاه پذيرفته نخواهد شد.
3. عوض بدين معناست كه تعهد انجام شده نسبت به شما الزاما در دادگاهها قابل اجرا نميباشد، مگر اينكه شما ثابت كنيد چيزي اعطا كردهايد.
4. اندازه و ماهيت معاملات تجاري معاصر از دوران باستان بسيار فاصله گرفته است كه آن زمان، اغلب قراردادها صرفا به صورت رابطهي فرد با فرد صورت ميگرفت.
5. خريد چيزي از مغازه، يك توافق قراردادي است هر چند كتبي نباشد.
6. قرارداد بيع كالا براي اينكه معتبر باشد، بايد بطور كل شرايط لازم براي يك قرارداد لازمالاجرا را داشته باشد.
7. او مشغول فروش و خريد ماشينهاي دست دوم است.
8. در شرايط خاص، سكوت ممكن است رضايت به قرارداد تلقي شود.
9. اين كنوانسيون بايد به شيوهاي تفسير شود كه يكپارچگي در اجراي آن ارتقاء يابد.
10. رضايت طرفين به يك قرارداد ممكن است از طريق فرايند ايجاب و قبول اثبات شود كه به وسيلهي آن طرف قرارداد پيشنهادي را به ديگري مطرح و طرف ديگر با آن توافق ميكند.
درس هجده Lesson Eighteen
بررسي كلمه
1. بار، تكليف (burden): وظيفه؛ تعهد؛ مسئوليت.
الف. نخستين وظيفهي قاضي اين است كه تعيين كند كداميك از طرفين بار اثبات را بعهده دارد.
ب. در دعاوي مدني، بار اثبات بر عهدهي خواهان است.
ج. بعنوان يك قاعدهي كلي، تحميل بار اثبات بر خوانده نادرست به نظر ميرسد.
2. اعطا كردن، واگذار كردن (confer): امتياز، حق، عنوان يا درجهاي به كسي دادن؛ اعطا كردن بعنوان مال.
الف. شخصي كه طرف قرارداد نيست به ميزاني ميتواند آنرا اجرا كند كه قصد اعطاي منفعت به آن شخص بوده است.
ب. حقوق قرارداد به اشخاص خصوصي اختيار ميدهد بين خودشان حقوق و تكاليف ايجاد نمايند.
ج. طرف قرارداد ميتواند منافعي به شخص ثالث اعطا كند.
3. معاملات، داد و ستدها (dealings): تجارت؛ قرادادها و معاملات بويژه در روابط شغلي.
الف. ما هيچ قرارداد قبلي با اين شركت نداشته است.
ب. حسن نيت، از اصول حاكم قابل اجرا نسبت به كليهي قراردادها و معاملات است.
ج. اين شركت يك موافقتنامهي اصولي براي معاملات آينده امضا كرده است.
4. پيشنويس كردن (draft): از چيزي نسخهي كتبي مقدماتي تهيه كردن؛ تشكيل دادن.
الف. براي تهيهي ماشينآلات بايد يك قرارداد تشكيل شود.
ب. تجار غالبا فرمهاي استاندارد خود را براي ايجاد آثار عملي و حقوقي كه مطلوبشان است، پيشنويس ميكنند.
ج. جاييكه لفظ مبهم باشد، بر عليه اشخاصي كه آنرا پيشنويس كردهاند تفسير خواهد شد.
5. صرفنظر كردن (forge): برخورداري از مزيت چيزي را رها كردن؛ صرف نظر كردن؛ از دست دادن.
الف. براي آنها ضرورت نداشت كه از هيچيك از حقوق خود صرفنظر كنند.
ب. فروشنده ترجيح ميدهد از حق خود نسبت به پرداخت فوري، گذشت كند.
ج. تنها اندكي از دانشجويان مجبور شدهاند بواسطهي نمرههاي پايين كلا تحصيلات دانشگاهي را رها كنند.
6. تحميل كردن، وضع كردن (impose): وضع رسمي يك تعهد، جريمه، ماليات و غيره بر كسي.
الف. بانكها ميتوانند هزينهي اندكي براي وصول چكها وضع كنند.
ب. دولت براي عدم رعايت مقررات ايمني، جريمه وضع مينمايد.
ج. قرارداد بر فروشنده اين تعهد را تحميل ميكند كه كالاها را تا روز جمعه تسليم نمايد.
7. سبب، انگيزه (inducement): چيزي كه كسي را به انجام چيزي ترغيب مينمايد؛ انگيزه.
الف. انگيزهي كمي براي معلمان وجود دارد كه سختتر كار كنند.
ب. اين فروشگاه براي مشتريانِ بار اول، تشويقهايي ارايه ميدهد.
ج. تنها انگيزهي فروشنده براي اعراض از كالا دريافت قيمت است.
8. رابطهي حقوقي شناخته شده، نسبي بودن رابطه (privity): ارتباط بين دو طرف كه توسط قانون به رسميت شناخته ميشود.
الف. طبق نظريهي نسبي بودن قراردادها، تنها طرفين قرارداد ميتوانند در خصوص آن، اقامهي دعوي كرده يا خواندهي دعوي قرار گيرند.
ب. آيا نظريهي نسبي بودن قراردادها ديگر بخشي از حقوق معاصر قراردادها محسوب نميشود؟
ج. نسبي بودن قراردادها يعني ارتباط يا رابطهياي كه بين دو يا چند طرف متعاهد وجود دارد.
9. خريدار (purchaser): كسي كه ميخرد؛ خريدار.
الف. اين قيمتها براي خريداران بالقوه جالب ميباشند.
ب. خريدار بايد قيمت را درموعد مقرر بپردازد.
ج. صنعت اتومبيلسازي خريدار عمدهي فولاد است.
10. فروشنده (vendor): فروشنده؛ كسي كه كالا يا ديگر اموال را ميفروشند.
الف. اگر فروشنده آمادگي اجراي قرارداد را نداشته باشد، خريدار ملزم به پرداخت نخواهد بود.
ب. فروشنده بايد كالا را آنگونه كه قرارداد خواسته است، تسليم نمايد.
ج. خريدار بايد قيمت را به فروشنده بپردازد.
عِوَض Consideration
در حقوق قرارداد، عوض انگيزهاي است كه براي انعقاد قرارداد داده ميشود. در يك قرارداد بيع كالا، پولي كه پرداخت ميشود عوضي است براي فروشنده و مالي كه فروخته ميشود عوضي است براي خريدار. شخصي كه در صدد اجراي تعهد ميباشد يا بايد {ثمن را} پرداخت كرده باشد، يا خود را ملزم به پرداختِ پول، دادن كالا، صرف وقت براي {انجام} كار، يا صرفنظر كردن از برخي مزايا يا حقوق قانوني كرده باشد. هرچند قانون از هر يك از طرفين ميخواهد كه عوض بايد تا حدودي ارزش واقعي داشته باشد، ولي آنچه توسط يك طرف پرداخت ميشود لازم نيست از لحاظ ارزش با آنچه طرف ديگر ميدهد، قابل مقايسه باشد. ماداميكه نوعي مبادله وجود داشته باشد، دادگاهها معمولا قرارداد را به موقع اجرا ميگذارند.
اين نظريه كه عوض بايد از متعهدله منتقل شود، ارتباط بسيار تنگاتنگي دارد به آنچه قاعدهي «نسبي بودن» ناميده ميشود. اين قاعده صرفا مقرر ميدارد كه تنها طرفين يك قرارداد ميتوانند آنرا به موقع اجرا بگذارند. از طريق قرارداد فيمابين الف و ب اين امكان وجود ندارد كه به «ج» منفعت قابل اجرايي اعطا كنيم و يا تعهد قابل اجرايي به او تحميل نماييم. بعنوان مثال اگر من به شما قول بدهم در صورتيكه كه شما كاري براي من انجام دهيد، من مقداري پول به «ج» خواهم داد، اگر من نقض تعهد نمايم «ج» نميتواند آنرا به اجرا بگذارد. مسالهي نسبي بودن يك مسالهي مهم عملي است كه مكررا در معاملات تجاري واقع ميشود. كم رواج ندارد كه ببينيم در قراردادي كه توسط شخص جاهل به قاعدهي نسبي بودن پيشنويس شده، تلاش شده اشخاص ثالث را مشمول خود سازند.
تمرينهاي درك مطلب
الف: پاسخ سوالات زير را بنويسيد.
1. معناي عوض چيست؟
Consideration is an inducement given to enter into a contract.
2. چه چيز ميتواند عوض تلقي شود براي شخصي كه چيزي ميخرد؟
The property sold is the consideration for the purchaser.
3. آيا براي اينكه يك قرارداد قابل اجرا باشد، لازم است ارزش برابر مبادله در عوض تحقق يابد؟
No, what is paid by one party need not be comparable in value to what the other party is giving.
4. چرا شخص ثالث نميتواند مشمول يك قرارداد قرار گيرد؟
Because the "privity rule" says that: "only the parties to a contract can enforce it".
ب: جاهاي خالي را با كلمات زير پر كنيد.
Inducement (1) drafting (10) burden (8) impose (7)
Purchaser (3) confer (6) vendor (2) forgo (4)
Dealings (9) privity (5)
1. عوض، مشوقي است كه عموما منجر ميشود طرف ديگر مبادرت به انعقاد قرارداد نمايد.
2. بيع بايد تحت حاكميت قانون كشوري باشد كه فروشنده در زمان دريافت سفارش، مقيم آن كشور است.
3. ممكن است خريدار بواسطهي قرارداد ملزم شود با رقباي فروشنده هيچ معاملهاي نداشته باشد.
4. اگر فروشنده بر اين اعتقاد باشد كه خريدار كالا را قبول كرده است، ممكن است به اين عقيده كه وي خسارات را متحمل خواهد شد، از فرصت فروش مجدد {كالا} صرفنظر كند.
5. نسبي بودن قرارداد، ارتباط بين طرفين يك قرارداد است كه ممانعت بعمل ميآورد از اينكه اشخاص غير متعاهد از آن قرارداد اثر بپذيرند.
6. براساس نظريهي نسبي بودن، يك قرارداد نميتواند به اشخاص ثالث حقوقي را اعطا و يا تكاليفي را تحميل نمايد.
7. شخصي كه ايجاب ميكند، نميتواند بر طرف ديگر صرفا با بيان اينكه سكوت نشانهي رضايت است، معاملهاي را تحميل نمايد.
8. در حقوق اسلامي، عليالاصول بار اثبات به عهدهي مدعي است.
9. همانگونه كه دامنهي معاملات تجاري بطور روزافزون بينالمللي ميشود، قراردادهايي كه بموجب آنها اين معاملات به انجام ميرسند بايد واجد خصوصيت بينالمللي باشند.
10. بسياري از تجار نياز به مساعدت مشاوران حقوقي در پيشنويس قراردادهايشان دارند.
درس نوزده Lesson Nineteen
بررسي كلمه
1. ادعا، مطالبه (claim): تقاضا؛ حق بر چيزي؛ عليه {كسي} اقامهي دعوي كردن.
الف. دادگاه اين ادعا را كه قرارداد بطور غيرقانوني منعقد شده است را رد كرد.
ب. مطالبهي پول در صورتي ميتواند توسط فروشنده اقامه شود كه كالا تسليم شده و بهاي آن پرداخت نشده باشد.
ج. فروشنده در صورتي كه از تسليم كالا امتناع كرده باشد، نميتواند براي پرداخت قيمت اقامهي دعوي نمايد.
2. رعايت كردن، پيروي كردن (comply): اطاعت از يك قاعده، فرمان، يا خواسته به نحو مقتضي
الف. عدم رعايت قواعد عبور و مرور، مجازات دارد.
ب. دادگاه به شركتهاي دولتي دستور داد از مقررات اقتصادي كشور كاملا تبعيت كنند.
ج. هر گونه عدم رعايت مقررات واردات-صادرات به شدت مجازات ميشود.
3. خسارات (damages): مبلغي پول كه به غرامت از ضرر يا آسيب، مطالبه شده يا مورد حكم قرار ميگيرد.
الف. او عليه شركت اقامهي دعوي كرد و 5000 دلار خسارت دريافت كرد.
ب. آنها بخاطر امتناع شركت از رعايت تعهداتش، ادعاي خسارت كردند.
ج. تصميم دادگاه، حكم {پرداخت} خسارت به خوانده بود.
4. فايده، ثمربخشي (efficacy): حالت يا كيفيت كافي بودن؛ توانايي ايجاد نتايج مورد نظر؛ كاميابي
الف. ضرورت دارد تا مشروعيت قانون جديد انتخابات بطور كل و ثمربخشي آن در عمل مورد بررسي قرار گيرد.
ب. براي اينكه توافقات اثربخشي تجاري داشته باشند، لازم است شروط خاصي بطور ضمني گنجانده شود.
ج. تنها در صورتي يك شرط ميتواند بطور ضمني درج شود كه از لحاظ تجاري، اثربخش كردن قرارداد ضرورت داشته باشد.
5. حق دادن، مستحق دانستن (entitle): حق داشتن يا انجام چيزي را اعطا كردن
الف. اگر شما اصلا كار نكرده باشيد، مستحق مزاياي بيكاري نخواهيد بود.
ب. تمام افراد بشر مستحق برخورداري از مقدار اوليهي آزادي و برابري هستند.
ج. اگر شما بالاي 18 سال سن داشته باشيد، حق داشتن گواهينامهي رانندگي داريد.
6. بيان كردن، ابراز داشتن (express): بيان كردن؛ با استفاده از الفاظ اثبات يا معرفي كردن؛ آشكار كردن
الف. طرفين توافق كردند كه پرداخت بايد با پول رايجي صورت گيرد كه تعهد پولي در {قالب} آن تصريح ميشود.
ب. او مخالفت خود را به طرح ابراز كرد.
ج. بسياري از مردم مخالفت خود را با ايدهي تاسيس فرودگاه در اين منطقه ابراز داشتند.
7. بطور ضمني بيان كردن، متضمن بودن (imply): چيري را بطور غير مستقيم و نه به صورت بيان مستقيم، پيشنهاد كردن
الف. سكوت به نظر ميرسيد متضمن توافق باشد.
ب. آيا شما ضمنا بيان ميداريد كه من مرتكب جرم شدهام؟
ج. به يك شخص ممكن است براي ورد به ملك غير، اجازهي صريح يا ضمني داده شود.
8. مذاكره (negotiation): بحث به هدف رسيدن به توافق
الف. طرفين حتي پس از مذاكرات طولاني، نتوانستند به توافق برسند.
ب. مذاكرات بين طرفين به هم خورد.
ج. تاكنون بر هيچ مبناي ديگري براي مذاكره توافق صورت نگرفته است.
9. فسخ كردن (rescind): فسخ كردن؛ لغو كردن؛ معطوف كردن يك قانون، قرارداد يا... و اعلام اينكه ديگر معتبر نيست.
الف. طرف متعاهد نميتواند بطور يكجانبه قرارداد را فسخ كند.
ب. قرارداد با توافق مشترك ميتواند لغو شود.
ج. خريدار اعلام كرد كه قرارداد فسخ شده است.
10. عرف، كثرت استعمال (usage): رويه يا آيين هميشگي يا سنتي به نحوي كه ايجاد يك حق، تعهد يا معيار نمايد.
الف. عرف ممكن است بر تفسير قراردادي كه در بازار يا حرفهي معيني منعقد شده باشد، تاثير بگذارد.
ب. «عرف تجاري» رويهاي است كه در يك حرفهي خاص رعايت ميشود.
ج. كثرت استعمال، دقيقا هممعناي عرف نيست.
شروط قرارداد Terms of Contract
شروط قرارداد عناصري هستند كه براي انعقاد يك توافق كامل تصريح ميشوند (يعني چه شفاها و چه كتبا بيان ميشوند). عدم رعايت يكي از اين عناصر توسط يكي از طرفين، به طرف ديگر حق ميدهد يا قرارداد را فسخ كند و يا از ناقض مطالبهي خسارت نمايد. زماني كه شروط كتبي هستند اما امضا نميشوند (مثل يك بليط هواپيما) بخشي از قرارداد ميشوند مشروط بر اينكه طرفي كه خواهان اجراي شروط مزبور ميباشد بتواند اثبات كند كه طرف ديگر از وجود آنها مطلع بوده يا اينكه اقدامات متعارف براي جلب توجه طرف مزبور به آنها صورت گرفته است. گاهي اظهارات بعمل آمده در طول مذاكراتِ منجرِ به قرارداد، شرطي از آن قراداد ميشوند. اينكه آيا اظهارات، شرط قرارداد ميشود يا نه، بستگي به اين دارد كه قصد شخص اظهار كننده چه باشد.
يك قرارداد، علاوه بر شروطي كه صراحتا توسط طرفين مورد توافق قرار ميگيرد، ميتواند مشتمل بر شروط ضمني نيز باشد كه در متن قرارداد درج نشده، بلكه يا بواسطهي اوضاع و احوال پيراموني قرارداد ايجاد ميشوند يا از طريق اقدامات طرفين و يا از طريق قانون. بنابراين، سه منبع اصلي وجود دارد كه منجر به {شرط} ضمني ميشود:
• شروط ضمني كه اثر تجاري در قرارداد دارد؛
• شروط ضمني قانوني، چرا كه توسط قانون الزامي شدهاند؛
• شروط ضمني بواسطهي عرف و كثرت استعمال.
تمرينهاي درك مطلب
الف: پاسخ سوالات زير را بنويسيد.
1. چگونه يك طرف قرارداد ميتواند قادر به مطالبهي خسارات باشد؟
If the contracting party fails to comply with the elements of the contract, the other party may be able to calaim damages or rescind the contract.
2. چگونه يك قرارداد ميتواند ايجاد شود وقتي كه كتبي منعقد نشده است؟
Sometimes, depending on the intention of given person, a statement made during negotiations leading to a contract will have become a term of the contract
3. شرط در قرارداد چيست؟
Term in a contract is all agreed upon by the parties, wheter expressly or by implication.
4. چگونه ممكن است در يك قرارداد ايجاد {شروط} ضمني كرد؟
Ther are three main sources which give rise to implications:
Terms implied to give business efficacy to the contract;
Terms implied in law because they are required by a statute;
Terms implied by way of custom and usage.
ب: جاهاي خالي را با كلمات زير پر كنيد.
Negotiation (2) efficacy (8) implied (7) comply (3)
Rescinded (10) entitled (4) usage (9) claim (5)
Expressed (1) damages (6)
1. جاييكه تعهد پولي به شكل يك واحد پولي معين تصريح نشده باشد، پرداخت بايد به شكل وجه رايج مكان پرداخت، انجام پذيرد.
2. مذاكره فرايند يا عمل تبادل نظر با ديگري يا ديگران است به منظور ترتيب دادن برخي مسايل از طريق توافق دوجانبه.
3. جاييكه دادگاه به طرف قرارداد، دستور ايفاي تعهد ميدهد، اگر طرف مزبور از دستور پيروي نكند، ميتواند دستور پرداخت جريمه نيز بدهد.
4. طرفي كه نسبت به ايفاي يك تعهد ذيحق ميباشد «متعهدله» خوانده ميشود.
5. اگر خريدار از ايفاي هر يك از تعهداتش بموجب قرارداد امتناع ورزد، فروشنده ميتواند مطالبهي خسارت كند.
6. هر عدم ايفاي تعهدي، به طرف ديگر حق {مطالبهي} خسارت ميدهد.
7. تعهدات قراردادي طرفين ممكن است صريح يا ضمني باشد.
8. عدم وجود اطلاعات، به تلاشهاي راجع به تجزيه و تحليل كفايت داوري و مقايسهي نتايج داوري با نتايج دادخواهي لطمه زده است.
9. همانگونه كه عرف جامعه تغيير ميكند، قانون نيز بايد خودش را با آن سازگار كند.
10. توافق امضا شدهاي كه {امكان} فسخ را به جز از طريق امضاي كتبي در نظر نگرفته است، در غير اينصورت نميتواند فسخ شود.
درس بيست Lesson Twenty
بررسي كلمه
1. تبرئه كردن (discharge): معاف كردن از تكليف؛ شخصي را از يك تعهد معاف ساختن؛ منقضي شدن؛ فسخ كردن.
الف. پرداخت {بدهي}، موجب اداي دين است.
ب. قرارداد بواسطهي اجرا، منقضي خواهد شد.
ج. اين توافق در نتيجهي نقض، فسخ شده است.
2. تضمين كردن (ensure): مطمئن ساختن؛ تضمين كردن؛ تامين كردن.
الف. سه قوهي حكومت، توازن قدرت را تضمين ميكنند.
ب. نقش دادگاه اين است كه منصفانهبودن قراردادهاي معيار را تصمين كند.
ج. هدف گات اين است كه بايد عدم تبعيض ميان اعضاي متعاهد را تضمين نمايد.
3. انصاف (fairness): كيفيت يا شرط منصفانه بودن؛ عدالت
الف. علت وجودي مهم حقوق قرارداد، اجراي عدالت است.
ب. يكي از علل نهفته در قانون، تامين عدالت است.
ج. هر چند انصاف تنها هدف حقوق قراردادها نميتواند باشد، ولي قطعا يكي از مهمترين اهداف آن است.
4. دست نخورده، تغييرنيافته (intact): سالم؛ تغييرنيافته؛ دستنخورده.
الف. مفاد قرارداد همچنان لازمالاجرا باقي ميماند.
ب. تمايز اصلي بين مسئوليت مدني و حقوق قرارداد، تغيير نميكند.
ج. مشروعيت {اصل} آزادي قراردادها تغييرنيافته به نظر ميرسد.
5. حمايت، حفظ (protection): عمل حمايت كردن؛ محافظت در برابر صدمه يا آسيب؛ حالتِ در محافظت بودن.
الف. اتحاديه براي حمايت بيشتر در برابر اخراج ناعادلانه، در حال مبارزه است.
ب. دولت از صنعت اتومبيلسازي از طريق وضع عوارض واردات در خصوص خودروهاي وارداتي، حمايت بعمل ميآورد.
ج. اين معاهده حمايتهاي قانوني از سرمايهگذاري خارجي را تامين ميكند.
6. كيفيت (quality): ويژگي مربوط به مرغوبيت، خلوص، يا رتبه؛ معيار يك چيز در مقايسه با ساير چيزها.
الف. كفيت اين محصول قابل قبول نيست.
ب. ما روي كيفيت محصولاتمان بررسيهاي منظم بعمل ميآوريم.
ج. كيفيت اين كار، كاملا خوب است.
7. فرعي، كماهميت (subsidiary): داراي اهميت فرعي يا مرجوح؛ داراي اهميت اندك.
الف. اينجا يك سوال فرعي مطرح ميشود.
ب. ساير مسايل نسبت به نياز به تهيهي غذا و ملزومات پزشكي از اهميت كمتري برخوردارند.
ج. اين شرط، نسبت به هدف اصلي قرارداد الزاما جنبهي فرعي دارد.
8. شرط (term): هر تعهد مندرج در قرارداد؛ شروطي كه بموجب آنها انجام اقداماتي تقبل ميشود؛ شرط.
الف. قرارداد ميتواند طبق شروط {مندرج در} آن يا ازطريق توافق دوجانبه، اصلاح شود.
ب. در صورت تعارض بين يك شرط استاندارد و يك شرط غير استاندارد، تقدم با شرط غير استاندارد است.
ج. شروط قرارداد همان شروط ايجابِي ميباشد كه مورد پذيرش قرار گرفته است.
9. حق مالكيت، حق داشتن (title): حق يا ادعا مخصوصا {در مورد} مالكيت مال.
الف. حق فرد دربارهي دارا بودن مال «حق مالكيت» ناميده ميشود.
ب. فرد داراي حق مالكيت معتبر، ادلهي كافي براي اثبات حق مالكيتش دارد.
ج. حق مالكيت ميتواند اصالتا باشد كه در آنجا شخص ذيحق {آنرا} از هيچ سَلَفي اخذ نكرده است.
10. شرط غيرمبطل (warranty): شرطي در قرارداد كه در صورت نقض به طرف غير مقصر حق خسارت ميدهد نه اينكه قرارداد را فسخشده تلقي كند.
الف. شرط غير اساسي قرارداد، «شرط غيرمبطل» ناميده ميشود.
ب. «شرط غيرمبطل» شرط كماهميتتري است كه نسبت به هدف اصلي قرارداد فرع محسوب ميشود.
ج. نقض «شرط غيرمبطل» تنها به متضرر حق اقامهي دعوي خسارت ميدهد.
شروط ضمني و شروط غيرمبطل Implied Conditions and Warrnaties
قرارداد از تعدادي شرط تشكيل شده كه برخي از آنها از بقيه مهمترند. شرط مهم «condition» ناميده ميشود بدين معنا كه شرط مزبور نسبت به هدف اصلي قرارداد جنبهي اصولي دارد. اگر يك شرط مهم رعايت نشود و يا نقض شود، هدف قرارداد از بين ميرود و قرارداد خاتمه مييابد. شرط كماهميتتر «شرط غيرمبطل» ناميده ميشود. شرط غيرمبطل نسبت به هدف اصلي قرارداد جنبهي فرعي دارد به گونهاي كه اگر رعايت نشود و يا نقض شود، قرارداد به قوت خود باقي ميماند. هر دو {نوع} شرط (شروط مهم و شروط غيرمبطل) يا ممكن است به صراحت بيان شده باشند و يا اگر بيان نشده باشند، با توسل به حقوق عمومي ضمني تلقي شوند، تا قرارداد موثر شود و عدالت تضمين گردد. به جهت حمايت از مردم، قانونگذار شروط اساسي معيني را وضع كرده است تا بخشي از قرارداد محسوب شوند. اين شروط معروف به شروط ضمنيقانوني ميباشند.
شايان ذكر است كه واژگان «warranty» و «condition»، در ساير متون با معاني متفاوتي بكار ميروند. در يك سطح كليتر، condition صرفا شرطي در قرارداد است و warranty صرفا يك قول در قرارداد است از سوي يكي از طرفين. بعنوان مثال، warranty در بيع تجاري ميتواند به معناي يك تعهد و يا يك توافق از سوي فروشنده باشد مبني بر اينكه كالاي فروخته شده واجد كيفيات خاص بوده و يا اينكه فروشنده نسبت به آن داراي حق مالكيت معتبر است.
تمرينهاي درك مطلب
الف. پاسخ سوالات زير را بنويسيد.
1. اگر يك شرط مهم در قرارداد رعايت نشود، چه اتفاقي ميافتد؟
If a condition in not complied with or is broken, the purpose of the contract is destroyed and the contract discharged.
2. Warranty چيست؟ آيا بايد در قرارداد تصريح شود؟
A warranty is subsidiary to the main purpose of the contract so that if it is not complied with, or is broken, the contract remains intact.
3. چه قوانيني براي حمايت از مردم در حوزهي قراردادها وجود دارد؟
For the protection of general public, legislation provides for certain basic terms to be part of the contract. These terms are known as statute-implied terms.
4. تفسير كلي «warranty» چيست؟
At a more general level, a warranty is simply a promise in a contract by one of the parties.
ب. جاهاي خالي را با كلمات زير پر كنيد.
Protection (8) warranty (3) ensure (6) terms (1)
Subsidiary (4) fairness (7) intact (5) title (10)
Discharges (2) quality (9)
1. شروط استاندارد، شروطي هستند كه از قبل براي استفادهي عمومي و مكرر توسط يكي از طرفين پيشبيني شدهاند.
2. ايفاي تعهد از سوي شخص ثالث عموما طرف متعاهدِ ملزم را مبرا ميسازد.
3. اگر شرط نقض شده يك «شرط غيرمبطل» باشد، طرف ديگر ميتواند ادعاي خسارت كند و نه اينكه قرارداد را فسخ كند.
4. او اظهاراتش را به يك مسالهي كماهميت محدود كرد و بسياري از مسايل مهم را ناگفته باقيگذاشت.
5. قيد جريمه، در پيشنويس نهايي توافقنامه بلاتغيير ماند.
6. در ايالات متحده، دادگاهها از طريق اِعمال نظارت قضايي بر قوانين، تطابق قوانين مصوب با قانون اساسي را تضمين مينمايند.
7. انصاف و عدالت آنقدر مهمند كه قوانين اگر در غير اينصورت به آن اهداف نايل نشوند، بايد تغيير كنند.
8. بايد براي طرفي كه تمام يا بخشي از قرارداد منعقده توسط خود را درك نكرده است، حمايت لازم در نظر گرفته شود.
9. امروزه، كنترل كيفيت يك بخش مهم از فرايند توليد است.
10. «حق مالكيت» ابزاري است كه بواسطهي آن مالك زمين تصرف عيني بر مال خود مييابد.